جدول جو
جدول جو

معنی راه اندازی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

راه اندازی کردن
. بدءٌ
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
راه اندازی کردن
Boot, Launch
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
راه اندازی کردن
démarrer, lancer
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
راه اندازی کردن
запускати
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
راه اندازی کردن
起動する , 発射する
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
راه اندازی کردن
starten
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
راه اندازی کردن
چلانا , شروع کرنا
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به اردو
راه اندازی کردن
চালু করা , চালু করা
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
راه اندازی کردن
เริ่ม , เปิดตัว
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
راه اندازی کردن
kuzindua
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
راه اندازی کردن
başlatmak
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
راه اندازی کردن
시작하다 , 시작하다
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
راه اندازی کردن
להפעיל , להשיק
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به عبری
راه اندازی کردن
uruchomić
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
راه اندازی کردن
menyalakan, meluncurkan
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
راه اندازی کردن
запускать , запускать
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به روسی
راه اندازی کردن
opstarten, lanceren
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
راه اندازی کردن
arrancar, lanzar
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
راه اندازی کردن
avviare, lanciare
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
راه اندازی کردن
iniciar, lançar
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
راه اندازی کردن
启动
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به چینی
راه اندازی کردن
चालू करना , लॉन्च करना
تصویری از راه اندازی کردن
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ خَ شُ دَ)
دعویهای بس بزرگ به لاف کردن. دعویهای بیش از حد خویش کردن. (یادداشت مؤلف). زیاده سری کردن و لاف و گزاف زدن و دعوی بلند کردن. (بهار عجم) (از آنندراج) :
مهر درویش بگو در دل شاه اندازد
در سخن اینکه کند اینهمه شاه اندازی.
مخلص کاشی
لغت نامه دهخدا